فائزه بابایی

آخرین نوشته‌ها:

زن

  فرنامش در ظاهر مشتمل بر دو حرف است ولی در بطن خود، هزاران معنا، جای داده است. در اوان هستایشش، رسالات و بایستگی‌هایی بی‌شمار،

ادامه مطلب »

شب

  لباسِ شب همه جا را پوشیده و دامنش را بر پهنه‌ی زمین گسترده. پیراهنی مشکی با پولکهایی به سانِ ستاره. مهتاب موقر و خندان‌ْلب،

ادامه مطلب »

رُفت و روب دل ذهن

نکهتِ نوروز پدیدار گشته و آغازیدنِ خانه تکانی قوت گرفته. برآنْ شدم دلِ ذهنم را رُفت و روبی بنمایم. در نهانخانه ای دور، کنجِ دلِ

ادامه مطلب »

هنایش خود بر خود

دیرزمانیست دیدگانمْ به تماشایش نشسته، گوش هایمْ زمزمه هایش را نیوشیده، لب هایمْ پا به پایش مَزیده، انگشتانمْ دوش به دوش اشْ بَساویده، پاهایمْ همْبَرَشْ

ادامه مطلب »

حس نگاشتن

در حیص و بیصِ هیاهویِ افکار و اندیشه هایِ خروشان، اندیشه هایی از جنسِ دور نزیسته و افکاری از ناکجاآباد، در میانه یِ دلمشغولی هایِ

ادامه مطلب »