فرنامش در ظاهر مشتمل بر دو حرف است ولی در بطن خود، هزاران معنا، جای داده است. در اوان هستایشش، رسالات و بایستگیهایی بیشمار،
لباسِ شب همه جا را پوشیده و دامنش را بر پهنهی زمین گسترده. پیراهنی مشکی با پولکهایی به سانِ ستاره. مهتاب موقر و خندانْلب،
نکهتِ نوروز پدیدار گشته و آغازیدنِ خانه تکانی قوت گرفته. برآنْ شدم دلِ ذهنم را رُفت و روبی بنمایم. در نهانخانه ای دور، کنجِ دلِ
دیرزمانیست دیدگانمْ به تماشایش نشسته، گوش هایمْ زمزمه هایش را نیوشیده، لب هایمْ پا به پایش مَزیده، انگشتانمْ دوش به دوش اشْ بَساویده، پاهایمْ همْبَرَشْ
در حیص و بیصِ هیاهویِ افکار و اندیشه هایِ خروشان، اندیشه هایی از جنسِ دور نزیسته و افکاری از ناکجاآباد، در میانه یِ دلمشغولی هایِ
این سایت متعلق به فائزه بابایی است. ©۱۴۰۲ | طراحی و پشتیبانی: دانیال مرادی